دبیر: با پدرم هم تعارف ندارم، یقه کادرفنی را میگیرم
تاریخ انتشار: ۳۰ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۷۲۸۶۰۰
علیرضا دبیر در گفتوگوی زنده با شبکه سه پاسخ منتقدان را با ادبیات درشت و لحن نامناسب و غیرمرسوم در سطح مدیران داد.
به گزارش تابناک ورزشی؛ رئیس فدراسیون کشتی در واکنش به انتقادات نسبت به نتایج ضعیف کشتیگیران آزاد جملات زیر را روی آنتن زنده شبکه سه در مقابل هادی عامل گفت:
مدیران فدراسیون قبل حق نقد و اعتراض ندارند و نباید حرف بزنند! آنها با دلار ۷ هزار تومنی چطور کار کردند و ما با دلار ۵۰ تومنی چقدر اعزام داشتیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مشکل بعضی منتقدان با من اعتقادی و سیاسی است و فنی نیست. می دانم آنها با چه چیزی مشکل دارند. منتقدان بی ربط حرف نزنند و من به انتقاد آدم های بی غرض و منصف گوش میدهم.
چرا کشتی سوم و چهارم رحمان عموزاد، از لحاظ بدنی کم آورد؟ من با مربیان خودم هم کار دارم و قطعا ایراداتی به آنها وارد است و باید جواب بدهند. من در کار آنها دخالت نمی کنم وگرنه اگر لازم بود خودم سرمربی می شدم. باید از شخص من ایراد مدیریتی بگیرند و من وظایف و مسوولیت هایی دارم که باید انجام بدهم. اینکه بلیت هواپیما چرا دیر شد یا مثلا تدارکات اعزام چرا فراهم نشد.
یکسری آدم ها را دیلیت میکنم و آنها را اصلا نمی بینم. ادبیات من این است و جواب آنها را میدهم و همه می دانند ساکت نمی نشینم. حرف شان اگر درست باشد همه را می پذیرم.
در المپیک بسیار بهتر از این کشتی خواهیم گرفت. می گویند پس نتیجه ساختن زیرساخت چه شد؟ نتیجه اش چهارسال دیگر است. آن تیم را من ساختم. بچه های نوجوانان و جوانان ما سال ۲۰۲۸ می رسند و این زیرساخت های فعلی در آنجا جواب می دهد.
ولی قطعا باید جواب بدهیم که چرا به جز زارع، یک کشتی بزرگ روس و آمریکا را نبردیم؟ من البته از قبل می دانستم که چهار کشتی گیر ما آماده نیستند و اینجا واقعا خیلی کمتر از حد خود بودند.
زارع واقعا باید الان چهار طلای جهان و المپیک داشت و نباید به کمتر از طلا راضی شود. به خودش هم گفتم و وقتی برنز و نقره می گیرند اولین نفر من شاکی میشوم.
در مورد حسن یزدانی باید بگویم ایشان مجری فن بود و امتیازش را ندادند. در کشتی نزدیک ، یک اخطار بی موقع کل کشتی را عوض میکند. البته تیلور کشتی گیر خیلی بزرگی است و همینکه حسن یزدانی را برده، یعنی واقعا حریف قابلی است. حسن صاحب ۸ مدال جهان و المپبک است، متوجه هستید؟ باور کنید گفتنش راحت است ولی در عمل خیلی دشوار است.
با پدرم هم تعارف ندارم چون باید نزد خدا و مردم جوابگو باشیم. من بسیار سخت تر و بیشتر از چیزهایی که منتقدان میگویند به مربیان خواهم گفت اما الان حمایت می کنم که در بازیهای آسیایی موفق شوند. بعد از بازگشت از هانگژو بررسی میکنیم.
حتما کادرفنی باید جواب بدهد که چرا در پنج ثانیه آخر می بازیم؟ این مشکل همیشگی ما بوده که با روانشناس هم حل نشد.
افرادی هستند که حرف های من را تقطیع می کنند، چون مشکل دار هستند! من اصلا آنها را نمی خوانم و می آیند به من نشان میدهند.
اگر قهرمان جهان داریم که می تواند کمک کند، من خوشحال می شوم اما باید با کادر فعلی هماهنگ و همدل باشد. نمی شود یکی را بیاورم که اختلاف را زیاد کنند.
منبع: تابناک
کلیدواژه: قره باغ کیومرث هاشمی باشگاه النصر عربستان کریستیانو رونالدو هفته دفاع مقدس علیرضا دبیر کشتی آزاد قهرمانی جهان تیم ملی کشتی قره باغ کیومرث هاشمی باشگاه النصر عربستان کریستیانو رونالدو هفته دفاع مقدس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۷۲۸۶۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسی/ ۲۰ بار مچ شوهرم را با زنهای غریبه گرفتم
به گزارش خبرآنلاین، زن ۳۲ سالهای است که برای پیگیری پرونده طلاقش وارد مرکز انتظامی شده بود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: در دوران کودکی پدرم را به خاطر ابتلا به بیماری صعبالعلاج از دست دادم و مادرم سرپرستی من و برادر کوچکترم را به عهده گرفت اما به خاطر اینکه پدرم حسابدار یک اداره دولتی بود، بعد از مرگ او بیمه حقوق پدرم را پرداخت میکرد و ما مشکل مالی نداشتیم.
همشهری در خبری نوشت:مادرم نیز مدام از اخلاق خوب پدرم در دوران کوتاه زندگی مشترک خودشان سخن میگفت و با حسرت از گذشتهاش یاد میکرد که دیگر تکرار نخواهد شد. به همین دلیل هم هیچگاه ازدواج نکرد و تنها با یاد و خاطرات پدرم به زندگی ادامه داد. در این شرایط من هم با خانواده خالهام ارتباط بسیار صمیمانهای داشتم تا اینکه عاشق پسرخالهام شدم ولی هیچ وقت به کسی چیزی نگفتم. البته آرمین هم توجه خاصی به من نشان میداد و رابطهاش با من بسیار طبیعی و خانوادگی بود. از سوی دیگر مادرم اصرار میکرد درس بخوانم و به دانشگاه بروم.
هنوز آخرین سال دبیرستان را میگذراندم که روزی مادر و خالهام از من خواستند دوستم وحیده را برای آرمین خواستگاری کنم. انگار قلبم از جا کنده شد. من خودم عاشق آرمین بودم و حالا باید از دوستم خواستگاری میکردم. بالاخره مجبور شدم و آرمین و وحیده در حالی باهم ازدواج کردند که من از شدت افسردگی گوشهگیر شده بودم. آنها بعد از ازدواج به یکی از شهرهای اطراف مشهد رفتند و من هم در آزمون سراسری در رشته پرستاری پذیرفته شدم.
با آنکه علاقه زیادی به این رشته نداشتم، به ناچار به شهر دیگری رفتم و به تحصیل ادامه دادم. هنوز تحصیلاتم به پایان نرسیده بود که روزی یکی از همکارانم در بیمارستان از من خواستگاری کرد و من با وجود مخالفتهای مادرم با هوشیار ازدواج کردم. چند ماه بعد که تحصیلاتم به پایان رسید، قرار شد مجلس عروسی در باغ یکی از بستگانم برگزار شود. اما آن شب هرچه مهمانان در انتظار داماد ماندند، خبری از او نشد تا اینکه یکی از دوستان هوشیار وحشتزده تماس گرفت و گفت: هوشیار بعد از خروج از آرایشگاه با خودرو تصادف کرده و الان در بیمارستان است.
هراسان و نگران به بیمارستان رفتم ولی همسرم در کما بود و ۳ روز بعد هم جان سپرد. اینگونه بود که من در ۲۳ سالگی بیوه شدم. تا یک سال هر روز به مزار هوشیار میرفتم و به بخت سیاه خودم میگریستم. حالا دیگر حتی به بیمارستان نمیرفتم و در خانه خودم را حبس کرده بودم تا اینکه بالاخره با اصرار و نصیحتهای اطرافیانم دوباره به بیمارستان بازگشتم.
در همین روزها پسرعموی یکی از همکارانم که چند بار مرا در بیمارستان دیده بود با وساطت همکارم به خواستگاریم آمد و بدین ترتیب من با کوروش ازدواج کردم تا گذشته را از یاد ببرم. ولی چند ماه بعد متوجه شدم کوروش با زن غریبهای ارتباط دارد و به من خیانت میکند. به همین دلیل به خانه مادرم رفتم و او را تنها گذاشتم ولی کوروش به سراغم آمد و با عذرخواهی تعهد داد که دیگر چنین اشتباهی نمیکند. اما او باز هم این رفتار زشت خود را تکرار کرد.
با آنکه صاحب دختری زیبا شده بودم، دیگر آن رابطه عاطفی و عاشقانه را با کوروش نداشتم چراکه او را مردی خیانتکار میدانستم به گونهای که شاید ۲۰ بار مچ او را گرفتم و هر بار فقط عذرخواهی میکرد. من هم اهمیتی نمیدادم و دیگر برایم رفتارهایش بیمعنی بود.
روزی وقتی سرگرم کارم بودم ناگهان روی تخت اورژانس جوانی را به بیمارستان آوردند که تصادف شدیدی کرده بود. یک لحظه درجا خشکم زد. او آرمین پسرخالهام بود که مدت زیادی خبری از او نداشتم. بلافاصله اقدامات درمانی را شروع کردم و در مدت یک ماه که آرمین بستری بود، خودم امور مربوط به پرستاری را انجام میدادم. در یکی از این روزها آرمین با شرمندگی گفت از همان روزهای کودکی علاقه خاصی به من داشته و به مادرم نیز گفته بود اما مادرم مخالفت کرده و از او خواسته بود در این باره چیزی به من نگوید تا من بتوانم درسم را بخوانم.
با وجود این، من باز هم عشقم را پنهان کردم و به آرمین نگفتم که من هم روزی عاشق او بودم چراکه نمیخواستم دوستم وحیده زجرهایی را تحمل کند که من به خاطر خیانتهای همسرم تحمل کردم. در واقع اگر من به دوستم خیانت میکردم پس دیگران حق داشتند که با شوهر من ارتباط داشته باشند. این بود که به او گفتم من هیچ علاقهای به تو نداشتم و تنها تو را پسرخالهام میدانستم.
حالا هم حدود ۲ ماه است که کوروش من و فرزندم را رها کرده و با یک زن غریبه به مسافرت رفته است و من هم برای پیگیری پرونده طلاق آمدهام.
با دستور سرگرد آبکه (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) بررسیهای قانونی و مشاورهای درباره این پرونده به گروه مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.
۲۳۳۲۱۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903119